شرمنده شد بهار ، ز گلزار کربلا
بلبل کند نوا که خزانِ محرم است
ما عاشقانِ لاله ی سرخِ پیمبریم
کز عطر او بهشتِ خداوند ، خرم است
صد مرده زنده می شود از ذکرِ یا حسین
مولای ما معلمِ عیسی بن مریم است
عیسی اگر در آخرِ عمرش به عرش رفت
قُنداقه حسین شرفِ عرشِ اعظم است
با یوسفش مقایسه کردم نگار گفت
او شاهِ مصر باشد و این شاهِ عالم است
ما را نیازِ صید چمن نیست در بهار
روی حسینیان ، گل و این اشک شبنم است
ای صاحب عزا به عزا خانه ها بیا
یاران سینه زن همه در زیر پرچم است
ادامه مطلب ...آتش عشق تو در سینه سودای من است نقش لبخند تو در دیده گریان من است
به طبیبم چه نیازی بود ازنسخه چه سود تو اگر درد دهی دارو و درمان من است
به گدایی سر کوی تو عادت کردم این گدایی شرف و عزت و عنوان من است
اگر از خویش برانی به کجا روی کنم؟ جز سر کوی تو عالم همه زندان من است
هر که سگ کوی تو شد من خاک رهش هر که شد سائل درگاه تو سلطان من است
عضو عضو بدنت مصحف و زخمت آیت مصحف صورت خونین تو قرآن من است
من آن شب خیز بیدارم زجان مشتاق دیدارم به نان او خریدارم حسین را دوست می دارم
حسین را دوست می دارم که او پرورده زهراست حسین آزاده سردار کفن پوشان عاشوراست
جهان تشنه حسین سقا همه قطره حسین دریا حسین گل من ولی خارم حسین را دوست می دارم
حسین را دوست می دارم سرو جانم به قربانش شب میلاد آمد فطرس و بگرفت دامانش
خدایش بر حسین بخشید چون بود از محبانش بگفتا نوکر یارم حسین را دوست می دارم
بین پس
کوچههاى نامردى
کوفه تنها
گذاشت مردش را
با کمى سنگ
از سرش وا کرد
روزه دارىِ
کوچه گردش را