مریز آبروی سرازیر ما را
به ما بازده نان و انجیر ما را
خدایا اگر دستبند تجمّل
نمی بست دست کمانگیر ما را
کسی تا قیامت نمی کرد پیدا
از آن گوشه کهکشان تیر ما را
ولی خسته بودیم و یاران همدل
به نانی گرفتند شمشیر ما را
ولی خسته بودیم و می برد توفان
تمام شکوه اساطیر ما را
طلا را که مس کرد، دیگر بدان
چه خاصیتی بود اکسیر ما را
چه قدر این شعر با صدای حاج سعید قاسمی قشنگه...
شعر قشنگی بود