آسمان یک روز دریا کبوتر بود و نیست
سهم ما خون و تفنگ و زخم و خنجر بود و نیست
هر دری را می زدی دربان جنت می گشود
راهی از میدان مین تا کوی دلبر بود و نیست
نردبامی از دعا می برد ما را تا خدا
ساحت سجاده هامان جملگی تر بود و نیست