أین عمّار؟

أین عمّار؟
أین عمّار؟ سوره­‌ی کوثر،
أین عمّار؟ روضه­­‌ی کوچه، قصه‌‌ی مرد و دست او بسته

أین عمّار؟ آیه‌ها پرپر
أین عمّار؟ نیزه‌ها بر پاست

می دود چشم درپی عمّار، نکند خوارجِ سالوس؟
گیج و گم به راه، غرق در کابوس

واژه ها دو تادوتادر تب، أین عمّار؟ کسی خبر دارد؟
لحظه ها روان، یکی یکی، پی هم، ناگهان دلم تلاطم کرد،
می دوم سوی خیمه­ی مولا، گرد او چرا چنین بلواست؟
شاهدان غدیر در خوابند،
دست‌هایی که بیعتش کردند در دوراهی چرا به گل ماندند؟

أین عمّار؟ مرتضی تنهاست،
بغض های او ترک برداشت،
ایها الناس لااقل چاهی،
از مدینه غصه ها باقی

...

چشم مرتضی کنون ده قرن، جستجو گرش حیران
صد هزار قاصد و پیغام در پی اش روان وسرگردان

...

أین عمار؟ شیعه ده قرن است، آیه های بغض را هر شب تا سحر به اشک می‌خواند
"آین عّمار" می‌شود تکرار
پس کجا مانده‌­ای تو ای سردار؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد