آتش عشق تو در سینه سودای من است نقش لبخند تو در دیده گریان من است
به طبیبم چه نیازی بود ازنسخه چه سود تو اگر درد دهی دارو و درمان من است
به گدایی سر کوی تو عادت کردم این گدایی شرف و عزت و عنوان من است
اگر از خویش برانی به کجا روی کنم؟ جز سر کوی تو عالم همه زندان من است
هر که سگ کوی تو شد من خاک رهش هر که شد سائل درگاه تو سلطان من است
عضو عضو بدنت مصحف و زخمت آیت مصحف صورت خونین تو قرآن من است